دنیا خیلی کوچیکه ! هیچ وقت فکر نمی کردم یک گدا رو دوبار زیارت کنم! اونم در 2 نقطه مختلف این شهر یک بار3سال پیش، در نزدیکی خیابان خواجه عبدا… و یک بار دیشب در نزدیکی میدان ونک! لابد میگید زیارت قبول! چه سعادتی… خدا قبول کنه ! آخه اینم گفتن داره؟! ولی قصه چیز دیگه ایه … این جناب گدا خیلی کاردرست تر از این حرفا بود که به این سادگی بشه ازش گذشت، اگه بدونین،7-36 ساله، خوشتیپ، مرتب عین دسته گل! اگه دختر دم بخت داشتم حتما…
با لهجه آذری هر دو بار یه قصه رو سرهم کرد اونم اینکه از شهرستان فلان برای کار اداری اومده و طبق معمول کیفشو زدن و ما هم یه لطفیو بعد هم اگه بریم شهرستانشون از خجالتمون درمیان و… دفعه اول که جوون تر بودم و ساده تر بهش پول دادم ولی این سری تا شناختمش سریع پیچوندمو در رفتم …
حالا همه رو برق میگیره ما رو….
پینوشت : دلیل اینکه این موضوع رو نوشتمو نکته جالبش اینه که چرا باید یه آدم! تو این سن و سال و با این تیپ و قیافه اینجوری پول دربیاره ؟! اونم بعد از 3 سال مزخرفاتشو عوض نکنه ! مثلا بیاد و بگه : " من شهردار ارومیه هستم و راننده ام به طور کاملا اتفاقی منوجا گذاشته و الان هم موبایل و کیف پولم تو جیب پالتو ام رو صندلی عقب ماشینه! لطف کنین 2000 تومن بدید من ، بتونم تا هتل استقلال برم!" یا اینکه بگه : " من مربی تیم ملی وزنه برداری ام، با رضازاده از اردبیل اومدیم، امروز هم کارمون تموم شد ولی من از اتوبوس جا موندم کیف پول و موبایلم هم تو چمدون رضازاده جاموند!" یا …
اگه تو این کار آخرش به جایی نرسم میرم دنبال کار این آقاهه! هم پول توشه هم از روش دیپلماسی صورت میگیره !