گریه کنیم، ولی برای …

چند روزه می خوام این مطلب رو بنویسم ولی واقعا گرفتارم…
یکی از بارزترین خصوصیات مردم سرزمین هنر! اینه که ذهن های عجیبا خلاقی دارند! انصافا خیلی سخته که از هرچیز، اون طور که بخوان بهره برداری کنن، فرقی هم نداره که تو چه زمینه ای باشه… ولی موضوع حرف من ایام محرمه. وقتی خوب تاریخ رو بررسی میکنید میبینید ما اهالی خاک هنرپرور! هیچ وقت بدون انحرافات عقیدتی و مذهبی زندگی نکردیم، مثلا روزگاری عَلم و کُتل رو راه انداختیم، روزگاری قمه زنی رو و امروز عزاداری به سبک سوسولیسم، خدا رو شاکرم که امسال شاهد تصاویر آقایان چشم قشنگ و سرمه کشیده که بیشتر شبیه هنرپیشه های سینما بودند تا تمثال های مذهبی نبودیم.

متاسفانه طی چند شب گذشته حین عبور از خیابون شاهد مناظری بودم که به وضوح علت بدبختی این کشور رو میشد پیدا کرد… کشوری که قرار باشه به دست جوانانی اداره بشه که مناسک مذهبی روهم دست آویزی برای نیل به شهوت قرار میدن، چه طور میتونن برای چند ساعت هم که شده ذهنشون رو در خدمت ساختن قرار بدن، ذهنیکه درست شبیه به یک بیمار روانی که با دیدن هر چیز بهش هجوم میبره، با استفاده از هر فرصتی به دنبال کامیابیه چطور میتونه به سمت اعتلا پیش بره؟! من نمی گم جوونا برن مذهبی شن و درست عذاداری کنن یا … من حرفم اینه که اگر مذهبی نیستید حداقل انسان باشید، چون همه زندگی انسان شهوت نیست… ای کاش مردم ما لائیک بودن ولی آدم بودن. ای کاش تو مملکت ما حرمت ها حریم داشتن…Praying

دیدگاهتان را بنویسید